تجربه ی من

از "محمدعلی بهمنی"

با ساعت دلم ، وقتِ دقیق آمدن توست من ایستاده ام ، مانند تک درخت سر کوچه با شاخه هایی از آغوش با برگ هایی از بوسه با ساعت غرورم _ اما من ایستاده ام ، با شاخه هایی از تابستان با برگ هایی از پاییز هنگام شعله ور شدن من ، هنگام شعله ور شدن توست ها ... چشم ها را می بندم ها ... گوش ها را می گیرم با ساعت مشامم _ اینک _ وقت عبور تن توست " محمدعلی بهمنی " ...
9 آبان 1391

از "ناظم حکمت"

اندیشیدن به تو زیباست و امید بخش چون گوش سپردن به زیباترین صدا در دنیا زمانی که زیباترین ترانه ها را می‌خواند اما امید برایم بس نیست دیگر نمی‌خواهم فقط گوش دهم می خواهم خود نغمه سر دهم ... "ناظم حکمت" ...
9 آبان 1391

دریا از " نزار قبانی"

در بندر آبی چشم‌های تو پنجره ‌های رو به دریا گشوده‌ و پرندگانی در آفاق دور در جستجوی جزیره‌ هایی که آفریده نشده،هستند در بندر آبی چشم ‌های تو برف در تابستان می ‌بارد و زورق ‌هایی آکنده از فیروزه دریا را در خویش غرق ساخته، بی آنکه خود غرق شده باشند ... نزار قبانی ...
9 آبان 1391

چشمان آبی تو از "نزار قبانی"

در بندر آبی چشم ‌های تو در شب سنگ‌ ها سخن می‌گویند دردفتر چشم‌ های رازدار تو چه کسی هزاران ترانه نهفته دارد؟ در بندر آبی چشم ‌های تو شبیه کودکی بر صخره ‌ها می‌دوم بوی دریا را استشمام می‌کنم و خسته همچون گنجشکی باز می ‌گردم در بندر آبی چشم‌ های تو رویای دریا و دریاها را می ‌بینم و میلیون‌ ها ماه و مروارید و زنبق را صید می ‌کنم .... نزار قبانی ...
4 آبان 1391

برگرفته از كتاب"در بند كردن رنگين كمان" / غادة‌السمان

آ ه مرو! ميا نزديك مشو! دور منشين كوچ مكن! به من مپيوند مرا تباه مكن! مرا خميده مساز  ما بايد كه پرواز كنيم چون دو خط موازى با هم كه به هم نمى‌پيوندند كه نيز از يكديگر دور نمى‌شوند و عشق همين است!...   برگرفته ازكتاب"در بند كردن رنگين كمان" / غادة‌السمان ...
3 آبان 1391

دوستت دارم از خسرو نکونام

از کوی تو می گذرم از کنار پنجره ی تو از آنجا که خورشید همیشگی است مهتاب جاودانه وشب در پشت ُبرج های نور،در زنجیر آنجا که گرمایش گرمی عشق است با کنجکاوی درب خانه ی دلت را می کوبم شاید که برویم گشاده شود شاید که شبی دیگر میهمان تو باشم تو سکوت تنهایی مرا شکستی تو واژه ی دوستت دارم را دوباره در اشعار من گنجاندی تو این شقایق پژمرده را با چشمه ی محبّت خود آبیاری کردی و دوباره آه زندگی زیباست آرامش نگاه تو لحظه ها را پر می کند با تو من دیروزها را به قعر فراموشی می سپارم و فردا ها را به آغوش می پذیرم ای شهر زندگی با من باش وبگذار که بودن را لمس کنم آری نگاه تو هم چو دریای طوفان زده مرا به کام می کشد و هر بوسه ات شهابی ست در آسمان عشق من ...
2 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد